English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
artillery U توپخانه صحرایی
field atrillery U توپخانه صحرایی
fieldartillery U توپخانه صحرایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bleacher U صندلیهای چند ردیفی صحرایی نیمکتهای اموزشی صحرایی
pack artillery U توپخانه محمول با دواب توپخانه محمول توپخانه کوهستانی
naval gunfire U تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
fire capabilities U چارت امکان تیر توپخانه نمودار امکان تیر یکانهای توپخانه
spotting board U طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
artillery U توپخانه
gunnery U توپخانه
ordnace U توپخانه
ordnance U توپخانه
campestral U صحرایی
outdoor U صحرایی
armored artillery U توپخانه زرهدار
artillery group U گروه توپخانه
artillery corps U رسته توپخانه
anti aircraft artillery U توپخانه ضد هوایی
artillery corps U قسمت توپخانه
artillery brigade U تیپ توپخانه
artillery branch U رسته توپخانه
artillery battalion U گردان توپخانه
artillery annex U پیوست توپخانه
antitank artillery U توپخانه ضد تانک
artillery ammunition U مهمات توپخانه
armored artillery U توپخانه زرهی
army artillery U توپخانه ارتش
artillerist U متخصص توپخانه
artillery mount U قنداق توپخانه
artillery mount U سکوی توپخانه
towed artillery U توپخانه کششی
self propelled U توپخانه خودکششی
medium artillery U توپخانه متوسط
hostile artillery U توپخانه دشمن
heavy artillery U توپخانه سنگین
gunner's party U گروه توپخانه
field artillery U توپخانه صحرائی
division artillery U توپخانه لشگر
division artillery U توپخانه لشگری
corps artillery U توپخانه سپاه
coastal artillery U توپخانه ساحلی
cannonry U توپ و توپخانه
battering train U توپخانه محاصره
artillery piece U قبضه توپخانه
flak U توپخانه ضد هوایی
gunnery U علم توپخانه
artillery U رسته توپخانه
gunnery U توپخانه دریایی
turrets U برج توپخانه
gunner U جمعی توپخانه
gunners U جمعی توپخانه
turret U برج توپخانه
light artillery U توپخانه سبک
field maintenance U نگهداری صحرایی
field notes U یادداشتهای صحرایی
english mercury U اسفناج صحرایی
field radio U بی سیم صحرایی
corn parsley U جعفری صحرایی
field ration U جیره صحرایی
field shop U کارگاه صحرایی
field shop U تعمیرگاه صحرایی
field stockade U ذخایر صحرایی
field laboratory U ازمایشگاه صحرایی
field kitchen U اشپزخانه صحرایی
gerbil U موش صحرایی
drumhead court martial U محاکمه صحرایی
good henry U اسفناج صحرایی
good king U اسفناج صحرایی
fiedl fortifications U استحکامات صحرایی
field archery U تیراندازی صحرایی
field army U ارتش صحرایی
field exercise U خدمات صحرایی
field exercise U تمرین صحرایی
field glass U دوربین صحرایی
field gun U توپ صحرایی
field wire U سیم صحرایی
field work U کار صحرایی
gerbille U موش صحرایی
prison camps U زندان صحرایی
prison camp U زندان صحرایی
orienteering U مسابقهی دو صحرایی
landrail U ابچلیک صحرایی
mentha piperita U نعناع صحرایی
out guard U گشتی صحرایی
outsentry U پاسدار صحرایی
ratton U موش صحرایی
scabiosa U مامیثای صحرایی
rat U موش صحرایی
call box U تلفن صحرایی
call boxes U تلفن صحرایی
field hospitals U بیمارستان صحرایی
fieldmice U موش صحرایی
fieldmouse U موش صحرایی
pavilion U چادر صحرایی
abutilon U خطمی صحرایی
crab apples U سیب صحرایی
pavilions U چادر صحرایی
latrine U توالت صحرایی
can U مستراح صحرایی
oat U جو صحرایی یولاف
vole U موش صحرایی
field glasses U عینک صحرایی
voles U موش صحرایی
canning U مستراح صحرایی
cans U مستراح صحرایی
field hospital U بیمارستان صحرایی
crab apple U سیب صحرایی
gerbils U موش صحرایی
corn mayweed U بابونه صحرایی
caracal U گربه صحرایی
bindweed U نیلوفر صحرایی
artillery carriage U قنداق سلاح توپخانه
flak U توپخانه پدافند هوایی
air defense artillery fire unit U سکوی توپخانه پدافندهوایی
air defense artillery U توپخانه پدافند هوایی
army artillery U توپخانه نیروی زمینی
artillery chart U طرح تیر توپخانه
firing chart U طرح تیر توپخانه
fire plan U طرح اتش توپخانه
artillery preparation U تیر تهیه توپخانه
aerial field artillery U توپخانه محمول هوایی
corps artillery U توپخانه همراه سپاه
artillery fire plan U طرح اتش توپخانه
gunnery ship U ناو اموزشی توپخانه
no fire line U خط منع اتش توپخانه
artillery preparation U اتش تهیه توپخانه
spotter U دیدبان توپخانه دریایی
rolling barrage U سد اتش غلطان توپخانه
active status U خط مشی فعال توپخانه
gunnery U قوانین تیر توپخانه
all available U تمام توپخانه موجود
anti aircraft artillery U توپخانه پدافند هوایی
artillery liaison officer U افسر رابط توپخانه
hudson seal U خز موش صحرایی امریکا
hunter's round U نوعی مسابقه صحرایی
convertible table U میز صحرایی تا شونده
field U زمینه رزمی صحرایی
field officer U افسر عملیات صحرایی
field manual U ائین نامه صحرایی
dodders U کتان صحرایی لرزیدن
tare U ویسیای صحرایی ماشک
field arrow U تیرهای تیراندازی صحرایی
field round U یک دور تیراندازی صحرایی
fieldpiece U تفنگ یا توپ صحرایی
fielded U زمینه رزمی صحرایی
fields U زمینه رزمی صحرایی
dodder U کتان صحرایی لرزیدن
jato unit U موتورموشکی یدکی گلولههای توپخانه
all available U کلیه توپخانه حاضر به تیر
ask ask U توپخانه یا اتش توپخانهء ضد هوایی
air and naval gunfire U اتش توپخانه دریایی و هوایی
stargauge U وسیله کالیبرسنجی در توپخانه دریایی
contingent zone of fire U منطقه اتش احتمالی توپخانه
batteries U حمله با توپخانه ضرب و جرح
battery U حمله با توپخانه ضرب و جرح
fire control U دستگاه کنترل اتش توپخانه
air defense artillery fire unit U یکان اتش توپخانه پدافندهوایی
air and naval gunfire U تیراندازی توپخانه دریایی وهوایی
hock U گیاهان پنیرک شاهدانه صحرایی
field commands U یکانهای صحرایی فرماندهیهای رزمی
lemmings U موش صحرایی قطب شمال
field operating U فعال درصحرا رده صحرایی
field radio U رادیوی قابل حمل صحرایی
land girl n U دختری که کارهای صحرایی میکرد
lemming U موش صحرایی قطب شمال
coyote U گرگ صحرایی امریکای شمالی
coyotes U گرگ صحرایی امریکای شمالی
engagement control U کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
plotting room U مرکز هدایت اتش توپخانه ناو
surface mission U پدافندزمینی با توپخانه پدافندهوایی در نقش زمینی
ess U دو پیچ در سمت مخالف درمسیر صحرایی
field events U ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
peafowl U قوقاول بزرگ صحرایی جنوب اسیا
out door U صحرایی در هوای ازاد انجام شده
fieldwork U کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
field event U ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
Our heavy guns pounded ( away at ) the enemy positions . U توپخانه سنگین ما مواضع دشمن رادرهم کوبید
air spot U تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
towed U توپخانه کششی حمل شونده به وسیله یدک کش
air defense artillery controller U مسئول کنترل عملیات توپخانه پدافند هوایی
equestrian events U مسابقه کنترل اسب و پرش درمسافت صحرایی
steeplechase U اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
field expedient U روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
steeplechases U اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
survey information center U مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
gun salute U سلام با تیراندازی توپخانه ادای احترام با شلیک توپ
cross country U خارج از جاده وشارع اصلی در فضاهای بازدهات صحرایی
spotting line U خط دیدبانی توپخانه دریایی یازمینی خط تنظیم تیر ودیدبانی اتش
bombardment U گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
mobile employment U استفاده از توپخانه پدافندهوایی در نقش پشتیبانی ستونهای متحرک زمینی
bombardments U گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
fire unit U یکان تیراندازی کننده قبضه پدافند هوایی سکوی اتش توپخانه
green U چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
greenest U چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
calibration card U کارت خصلت یابی توپخانه کارت تنظیم بی سیم یا وسایل دیگر
observer U نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
static employment U کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
observers U نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
counterflak U اتش خنثی کننده توپخانه پدافندهوایی ضد پدافند هوایی عملیات ممانعت از پدافندهوایی
limber chest U جعبه حمل مهمات توپخانه جعبه پیش قطار
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
out post U پاسدار پست نگهبانی پاسداری دادن پاسدار صحرایی
cannon U لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com